بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 248
چگونه ذهن و خیال خود را از رفتن به سوی نامحرم بازداریم؟
از این که به دنبال وارستگی جان و پیراستگی روح خود هستید به شما تبریک می گوئیم و امیدواریم راهنمای خوبی برای حس اعتماد شما باشیم.
«فکر»
فکر آن باشد که بگشاید رهى--- راه آن باشد که پیش آید شهى
گاهی شده است که چشم خود را به منظره ی زیبای دوخته ایم و فارغ از خوب و بد روزگار به اُفاق های دور و دراز نظر می کنیم. اما این حالت در ما زیاد به طول نمی انجامد و احساس می کنیم آشفته حالیم! مقداری که تأمل می کنیم متوجه می شویم که ذهن در حال پردازش درس و دانشگاه و آینده است. این امر عامل ایجاد احساس نامطلوب، و سرسبزی اطراف ما را مانند فصل پاییز به صورت خزان می نماید.
از این اتفاق چند مطلب را می خواهیم نتیجه بگیریم:
1. فکر و ذهن به اموری که برای ما موضوعیت دارند، توجه می کنند. اگر یک مسئله ای برای ما خیلی مهم جلوه کند، درون ما به آن مشغول می شود و فکر ما در خلوت و جلوت به آن می پردازد. بنابراین اگر چه اصل گرایش به جنس مکمل در انسان وجود دارد، اما باید توجه داشت اگر تمام ظرف زندگی فرد معطوف به آن شود، در کوزه همان تراود که در اوست.
2. افکار همان گونه که شادی برانگیز هستند، می توانند زندگی با صفا را برآشفته سازند. وقت گذاری روی یک اندیشه گاهی انسان را به خطا رفتن، درست تصمیم نگرفتن و عجولانه رفتار کردن می کشاند. برای این که حال و آینده ی خود را روشن ببینیم و صحیح پی ریزی کنیم، باید واقع بین باشیم. برای واقع بین بودن پاسخ به این سوالات می تواند مفید باشد؛ فکر کردن در مورد دیگران در این موقعیت و شرایط چه ارمغانی برای شما خواهد داشت؟ آیا فکر نمودن مشکلی از شما را حل خواهد کرد؟ آیا زندگی بهتری را برای شما رقم خواهد زد؟
پاسخ با اندیشه و اندیشه ی روشن بخش در این امور خود عامل مهمی برای دیدن واقعیت در این مقطع مهم از زندگی تان است. حدیث پیامبر خدا -صلى الله علیه و آله- در این زمینه بسیار راه گشا است« اندیشیدن، مایه حیات دل شخص با بصیرت است و همان گونه که اگر شخصِ چراغ به دست در تاریکیها در پرتو نور [چراغ] راه رود، بخوبى خود را نجات مى دهد و کمتر درنگ و توقف مى کند».( بحار الأنوار / 92/17/17)
خانهى سر جمله پر سودا بود--- صدر پر وسواس و پر غوغا بود
باقى اعضا ز فکر آسودهاند--- و آن صدور از صادران فرسودهاند
«قلب»
به نظر دقیق تر توجهات و تمرکزهای ما از دل آغاز می شود و به سوی فکر سرازیر می گردد. قلب هنگامی که به یک چیزی مشغول شد، آنگاه است که ذهن به آن موضوع می پردازد. بنابراین باید مراقب باشیم، هر چیزی را وارد دل خود نکنیم، تا خود مشغولی که نه تنها لازم نیست، بلکه مُخرب جوانی، استعدادها و تحصیل است، در درون ما پایگاهی نیابد.
حال ممکن است سوال کنید چگونه می توان راه دل را کنترل نمود؟
الف. هنگامی که انسان به یک چیزی چشم دوخت و آن را دید، دل مشغولی قلب نیز رقم می خورد. چشم و دیده پنجره ی قلب آدمی است. بنابراین اگر چشم چیزی و کسی را دید، پنجره ی قلب شخص نیز بسوی او گشوده می شود. خود بِکرات این مسئله را تجربه نموده ایم. دوستمان، همکلاسی مان و فامیلان لباسی و یا طلائی خریده اند که تا چشم مان به آن افتاد، بلافاصله خواستیم آن را داشته باشیم. دقیقاً از همین جا بود که دل مشغولی ما کلید خورد. از این رو است که شاعر به خوبی سروده است:
بسازم خنجری نیشش ز پولاد--- زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
ب.آدمی در کودکی دل به بازی و اسباب بازی می دهد، در نوجوانی و جوانی دل او احساس به دل دادگی می کند، در پیری به مال و آرزوی عمر زیاد دل خود را می سپارد. دل آدمی در زندگی مشغول است. بنابراین این دل را باید کنترل نمود. به نظر می رسد که اگر دل به دل دار حقیقی سپرده شود، چون شعاع این دل دادگی بسی بزرگ است، تمام دل را مُسخر خود می کند و جای برای دل مشغولی انسان در زندگی نمی گذارد. نه این که در این صورت انسان دیگران را نمی خواهد، نیازهایش را پاسخ نمی گوید و به تلاش دست نمی زند، نه! بلکه هر چیزی اگر مزاحم این عشق الهی خواست بشود و این پاکی را از انسان برباید، آدمی با دقت نیازهای خود را تعدیل و به وقت پاسخ می گوید.
اگر فیلم حضرت یوسف-علیه السلام- را در خاطر داشته باشید، زلیخائی که عاشق یوسف بود، هنگامی که فهمید خدا کیست؛ او خالق زیبائی یوسف و عشق یوسف است. دیگر یاد یوسف او را به خود مشغول و او را آزار نمی داد اگر چه یوسف را دوست می داشت. زلیخا در یافته بود که عطش دل را تنها خدا پاسخ گو است. اگر ما هم توجه ی قلبی خدا را به خدا معطوف کنیم، ما هم عاشق جمال و جلال الهی می شویم، آن وقت سر خواهیم داد: خدای کاری بکن تمام جان ما و لحظه لحظه ی وجود ما به یاد تو باشد.
آخر از روزن ببیند فکر تو--- دل گواهى مىدهد زین ذکر تو
در پایان یاد آور می شویم که ما به دیگران اگر فکر کنیم و بعد متوجه شویم که او اصلاً به ما نیم نگاهی نیز نداشته است برای ما سخت نیست؟! به نظر می رسد این خطورات ذهنی اگر به اراده ی ما ادامه یابد مطانت، سنگینی و وقار فرد را درهم بکوبد. چرا که تفکر و توجه به هر چیزی ما را به آن سمت متمایل می کند.
سعی کنید تا جوان هستید فکرتان به شناخت خودتان و شناسائی قوت و ضعف تان معطوف شود که در آینده زندگی خوبی داشته باشید. چاره نهایی فکر کردن به گناه و جاذبه های دنیا, فکر کردن به خدا و اولیای خدا و جذب آنها شدن است. در زیر سایه امام زمام-علیه السلام- موفق و پیروز باشید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید